»» دختر 16 ساله وقتل عام خانواده اش
دختر 16 ساله به خاطر «پسر» حاضر شد کمک کند خانواده اش قتل عام شوند!
|
Charlie Wilkinson |
کمتر شنیده شده بود که یک دختر 16 ساله با دوست پسرش نقشه قتل عام خانواده خود را که با ادامه رفت و آمد آندو موافقت نداشتند طرح کند و سپس هر دو با کمک دو همشاگردی دختر و پسر خود، این طرح را به اجرا درآورند. چنین رویداد کم سابقه ای سحرگاه شنبه یکم مارس 2008 در یک خانه مزرعه مانند (رنچ) در اموریEmory واقع در شهرستان رینزRains از ایالت تکزاس آمریکا رویداد و وسیعا در رسانه ها انتشار یافت تا عبرت آموز شود که لازم است از جنبه های انسانشناسی و جامعه شناسی دقیقا مورد پژوهش قرارگیرد تا روشن شود که مسئله درکجاست که تمدن بشری تا این حد رو به انحطاط گذارده است.
طبق گزارش کلانتر «رینز کاونتی»، دختر 16 ساله خانواده «کافیCaffey» در دبیرستان با پسری 19 ساله به نام Charlie Wilkinson چارلی ویکینسون دوست می شود و چارلی را به خانه می برد و به پدرش «تری کافیTerry Caffey» و مادر 37 ساله اش «پنیPenny» معرفی می کند. این خانواده که دو فرزند پسر به نام های ماتیو 13 ساله و تایلر 8 ساله داشتند ادامه معاشرت دخترانشان را با چارلی که کلاه «کاوبوی» بر سر می گذارد به مصلحت ندانستند و دختر را که پلیس به دلیل کمی سن حاضر به افشاء نام او نشده است از ادامه رفت و آمد منع می کنند.
«دختر» موضوع را با چارلی در میان می گذارد و طرفین ادامه معاشرت به هر بها را انتخاب می کنند و چون تری پدر دختر دست به سختگیری کردن می زند؛ موقتا مناسباتشان را اینترنتی می کنند و به گپ زدن اینترنتی می پردازند که تری پدر دختر متوجه قضیه می شود و وارد این گپ زدن می شود و به اصطلاح اخلال اینترنتی می کند. «دختر» و چارلی برای مقابله، خیلی آسان و سریع تصمیم به طرح نقشه قتل عام خانواده کافی و براندازی آنان می گیرند؛ طرح را تهیه می کنند و موضوع را با دو دوست خود «Bobbi Gale Johnson بابی گیل جانسون» که دختری 18 ساله است و چارلز آلنCharles Allen 20 ساله در میان می گذارند و این دو هم قول کمک می دهند. سپس یک تفنگ و یک چاقو تهیه می کنند و سحرگاه یکم مارس وارد خانه «تری کافی» می شوند. این خانواده در آن هنگام در دو اطاق در خواب بودند که با گلوله و چاقو مورد حمله قرار می گیرند. پنی (مادر خانواده) و دو پسر او کشته می شوند و «تری» با اینکه هدف پنج گلوله قرار می گیرد و از ناحیه سر و پشت و شکم مجروح می شود در تاریکی شب و خون چکان خود را به میان درختان می اندازد و پنهان می شود (که بعدا در بیمارستان زیر عمل جراحی قرار می گیرد) و مهاجمان فرار می کنند که بعدا دستگیر و بازداشت می شوند. پلیس اینک تلاش می کند تا بداند که درجریان حمله، تفنگ در کنترل کدامیک از این چهار مهاجم بوده و چاقو در دست کدام؟
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سلمان ( جمعه 87/12/16 :: ساعت 11:26 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خلاصه تمام قسمت های افسانه جومونگخلاصه تمام قسمت های افسانه جومونگخلاصه تمام قسمت های افسانه جومونگزندگی دلپذیرفال متولدین بهمنزندگی مانند قهوه است!دو روح در یک بدنکوتاه ترین مرد زنده دنیاعکسهای فوق العاده زیبازنی هشت قلو زاییدجوجو تیغی نگو هلو بگو !!!!بدشانسی های برگشت ناپذیرتنها کشوری که زنان چند شوهر قانونی دارند!دختر 16 ساله وقتل عام خانواده اشمجازات مرد گربه آزار[همه عناوین(56)][عناوین آرشیوشده]